با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا، از جمله واژههایی هستند که در سالهای اخیر به صورت گسترده در فضای رسانه ها به کار گرفته میشوند. در این وبلاگ، قصد داریم مفهوم بازاریابی محتوا را شفافتر کرده و مسیر را برای درسهای تخصصی که در ادامه سری استراتژی محتوا مطرح خواهیم کرد، هموارتر نماییم.
آیا بازاریابی محتوا به کار من ربطی دارد یا اصلاً به درد من میخورد؟
اگر بپذیریم که بازاریابی محتوا شیوه ای برای فروش است میتوانیم بگوییم که هرکس چیزی برای فروختن دارد، میتواند به بازاریابی محتوا هم به عنوان یک ابزار و گزینه نگاه کند.
دقت داشته باشید که ما فروش را به معنای عام آن به کار میبریم. همان تعبیری که استیونسنمیگفت:
به عبارتی، همانطور که یک تولیدکننده چای، تلاش میکند چای خود را به مشتریان بیشتری بفروشد و هر مشتری هم میزان بیشتری از چای او خریداری کند، یک نویسنده هم در حال فروختن کتاب خود به مردم یا به ناشر است و دوست دارد کتابش را به قیمت بیشتری و به تعداد خوانندگان بیشتری بفروشد.
ین روزها خیلی از مردم، وقتی لغت محتوا و بازاریابی محتوا را میشنوند بلافاصله به محتوای دیجیتال فکر میکنند. اما محتوای دیجیتال اگر چه یکی از شکلهای رو به رشد محتوا در دنیای امروز محسوب میشود، تنها یکی از انواع محتواست.
اگر شما یک نویسنده هستید و کتاب منتشر میکنید، باز هم تولیدکننده محتوا هستید. اگر شب هنگام، اوقات فراغت خود را با ارسال پیام و پیامک از طریق نرم افزارهای مختلف مانند وایبر و واتزاپ و … میگذرانید، تولیدکننده محتوا هستید.
اگر مدیر تضمین کیفیت یک شرکت هستید و دستورالعملها و فرایندها را تنظیم و منتشرمیکنید، تولیدکننده محتوا هستید
. اگر داستانهای اخلاقی و مذهبی برای مردم تعریف میکنید و تلاش میکنید آنها را به زندگی بهتر هدایت کنید، تولیدکننده محتوا هستید.
اگر فیلم میسازید تولیدکننده محتوا هستید. حتی کسی که قبض تلفن همراه چاپ میکند یا فاکتور فروش یک فست فود را صادر میکند، در حال تولید محتوا است
برخی شغلها به طور مستقیم تولیدکننده محتوا هستند و به بازاریابی محتوا فکر میکنند و برخی دیگر، تولید محتوا را به عنوان فرایندی جانبی در کار خود تعریف میکنند.
قاعدتاً یک جایگاه اختصاصی برای بنزین (به قول خودمان پمپ بنزین) تولیدکننده محتوا به نظر نمیرسد. اما اگر برگهای به رانندگان بدهد و روی آن فهرستی ده گانه از مواردی که مصرف سوخت خودرو را افزایش میدهند نوشته باشد، به یک تولیدکننده محتوا تبدیل شده و احتمالاً به بازاریابی محتوا هم فکر می کند.
بنابراین، بازاریابی محتوا را باید به عنوان زیرمجموعهای از حوزه بازاریابی در نظر گرفت تا حوزهی تکنولوژی دیجیتال.
انسانها از زمان غارنشینی، به تولید محتوا علاقه داشتهاند. ترسیم نقاشی روی دیوارهای غار، نمونهای از تولید محتواست.
هنوز نمیدانیم که چرا انسان اولیه بر دیوار غارها تصاویر مختلف ترسیم میکرده است. مستقل از اینکه آن تصاویر را برای زیبایی ترسیم میکرده یا برای اینکه آنها را به عبادت بنشیند و یا اینکه پیامی از خود برای بازماندگان و آیندگان به جا بگذارد، به هر حال انسان اولیه، تولید محتوا را قبل از قسمت عمدهای از تولیدات فیزیکی آغاز کرده است.
وقتی که ارتباطات شکل گرفت، محتوااین بار شکل پیام را به خود گرفت. حالا محتوا فرستنده و گیرنده هم داشت و در یونان باستان، آنها که در دو ماراتون پیروز بودند، حاملان پیامهای مهم تلقی میشدند.
انسان همچنان به تولید محتوا ادامه داد. محتوا فقط تصویری زیبا بر دیوارهی غار یا یک پیام مهم سیاسی نبود. کبوتران نامه بر، در میان انواع پیامها، نامههای عاشقانه را هم با خود جابجا میکردند.
جارچیها، اولین توزیعکنندههای رسمی محتوای خبری بودند و طبیعتاً چون استفاده از جارچی، به پشتوانه حقوقی و سرمایه مادی نیاز داشت، پادشاهان تنها کسانی بودند که میتوانستند عرضهی انبوه محتوا را در میدانهای شهر انجام دهند و به نوعی نخستین رسانه ها شکل گرفتند.
عصر چاپ و انتشار روزنامهها، نسل بعدی عرضه محتوا را رقم زد. حالا تولید محتوا به عنوان یک شغل، رسماً شکل گرفته بود و رسانه، معنا پیدا کرده بود.
البته هنوز بازاریابی محتوا به شکلی که امروز شناخته میشود رایج نبود. روزنامه ها، خبر و گزارش منتشر میکردند و صاحبان کسب و کار هم، در ازاء پرداخت پول، اجازه داشتند آگهیهای خود را در آنها منتشر کنند.
شاید اگر بخواهیم کمی موشکافانهتر نگاه کنیم، روزنامههای دولتی آن زمان، به نوعی فلسفه بازاریابی محتوا را میفهمیدند.
روزنامه منتشر میشد و با انواع محتوا، مردم را خوشحال و راضی و سرگرم میکرد تا در لا به لای آن، دولتها هم بتوانند به تبلیغ ایده ها و نظریات خود و به نوعی به بازاریابی خودشان و افکارشان بپردازند.
رادیو نسل بعدی بستر تولید محتوا بود. حالا صدا هم به انواع محتوا افزوده شده بود و تلویزیون به تدریج تصویر را هم وارد فضای محتوا میکرد.
در این میان روزنامه ها نقش خود را از دست ندادند. مجله های تخصصی شکل گرفتند. این مجلهها که به صورت هفته نامه و ماهنامه برای خانواده ها، پزشکان، ورزشکاران، حقوقدانان و … منتشر میشدند، ایدههای جدیدی را در بازاریابی محتوا به همراه آوردند.
پزشکان هوشمند آموختند که به جای آگهی تبلیغاتی، مقالاتی آموزشی درباره مواجهه با بیماریها بنویسند.
روانشناسان، یادگرفتند که به جای اصرار و التماس برای اینکه مردم به آنها پول بدهند و مشورت بگیرند، ستون پاسخ به سوالات، راه بیندازند و با لبخندی بر لب و چهرهای مهربان، آمادگی خود را برای پاسخگویی به سوالات مطرح کنند.
آنها میدانستند که خوانندهی مقالات، مشتری مطبها و مراکز مشاوره آنها هم خواهد بود..
مک دونالد آموخت که محتوای تبلیغاتیاش در کشورهای مسلمان، باید در ماه رمضان رنگ و بوی اسلامی بگیرد و در غیر این صورت اثربخش نخواهد بود.
کشورها آموختند که در محتواهای تولیدی خود برای نقاط دور جهان، تصویری خوش آب و رنگتر از واقعیت خود را ترسیم کنند.
صنعت گردشگری آموخت که تولید محتوا برای جذب توریست، چیزی فراتر از انتشار سفرنامههای جهانگردان قدیمی است و حالا میتوان تیزرهای تبلیغاتی جذاب تولید و پخش کرد.
تولید محتوا به تدریج به یک دانش تخصصیتر تبدیل شد. حالا روزنامه نگاران قدیمی، خودشان را اصحاب رسانه معرفی میکردند.
تولید فیلم و موسیقی و کتاب و مقاله موفق، به ترکیبی از انسانشناسی و روانشناسی و حقوق و بازاریابی و مدیریت نیاز داشت
. هزینه تولید محتوا بالا رفته بود و مردم ترفندهای تبلیغاتی را به خوبی آموخته بودند. در این میان بازاریابی محتوا به شیوه امروزی آن، به تدریج در حال شکل گیری بود.
به تدریج اینترنت و دنیای وب شکل گرفت. وب سایتها ابزارهای ارزان قیمت و اثربخش بودند که هر شخص یا سازمانی میتوانست با صرف بودجه و انرژی کمی، آنها را در اختیار خود داشته باشد.
فراگیر شدن کاربران اینترنت، شکل گیری امکان نقل و انتقال پول در فضای آنلاین، شبکه های اجتماعی وگوشیهای هوشمند، همه و همه باعث شدند که محتوا مفهومی جدیتر پیدا کند. عصر جدیدی شکل گرفت که تولید محتوا و بازاریابی محتوا و تدوین استراتژی برای عرضه محتوا، یکی از دغدغههای اصلیاش بود
طی سه سال اخیر،محتوا و «بازاریابی محتوا» یا همان Content Marketing یکی از اصطلاحاتی است که به صورت گسترده در رسانه ها دیده میشود. بازاریابی محتوا موضوع جدیدی نیست، اما گسترش تکنولوژی و کاهش هزینه های تولید و عرضه محتوا باعث شده که این استراتژی به صورت جدی مورد توجه قرار بگیرد.
البته کاهش هزینه، همیشه هم خبر خوبی نیست. گاهی هزینه ظاهرا پایین یک استراتژی تبلیغاتی، باعث می شود شرکت ها و سازمان ها، زمان و دقت و انرژی کمتری را هم صرف این نوع استراتژی ها کنند و به تبع آن نتوانند نتیجه مطلوب خود را کسب کنند
تعاریف علمی و آکادمیک متفاوت و حتی متناقض، از «محتوا» کم نیستند، اما برای کسی که می خواهد «بازاریابی توسط محتوا» را بشناسد و به کار گیرد، یک نکته ساده وجود دارد: «محتوا همواره در یک بستر ارتباطی شکل می گیرد». اگر شما با مشتریان خود از طریق پیامک ارتباط برقرار می کنید، بستر ارتباطی شما، زیرساخت های مخابراتی ارسال پیامک و محتوا، متنی است که برای مخاطب ارسال می کنید.
یک مجله عمومی یا بولتن درون سازمانی، یک بستر ارتباطی است و مقاله یا عکس یا مطلبی که در آن منتشر می شود نوعی از محتوا.
شبکه های اجتماعی در فضای آنلاین، یک بستر ارتباطی هستند و پیام ها و مطالبی که در آنها منتشر می شود نوعی از محتوا محسوب می شود.
مارشال مک لوهان، از بزرگان و پیشگامان حوزه رسانه، در بررسی گام های توسعه بشر، تقسیم بندی جالبی ارائه می کند. او می گوید: زمانی که چرخ اختراع شد، بعضی آن را به عنوان یک ابزار مکانیکی دیدند. وسیله ای که به کمک آن می توان با نیروی کمتری وسایل را جابه جا کرد، اما بعضی دیگر آن را به عنوان یک مدل ذهنی دیدند. آنها با خود فکر کردند: چرخ یعنی جابه جایی و جابه جایی یعنی اینکه من می توانم بیشتر از نیاز اطراف، محصول تولید کنم و آن را به دوردست ها ببرم و دیگران هم می توانند محصولات خود را ساده تر به محل زندگی من برسانند.
مک لوهان، معتقد است کسانی که چرخ را به عنوان یک «مدل ذهنی» درک کردند، متوجه شدند که با شکل گیری حمل ونقل، جوامع می توانند از مدل سنتی تولید محلی همه مایحتاج، به سمت تخصص گرایی در تولید و بازرگانی محصولات حرکت کنند.
امروزه کم نیستند مدیرانی که با شبکه های اجتماعی و فضای وب و نشریات و رسانه های تبلیغاتی، به عنوان یک «ابزار» برخورد می کنند. در این شرایط، می بینیم که ایمیل، مشابه تراکت در نظر گرفته می شود و بنر های تبلیغاتی سایت ها چیزی شبیه بیلبورد. با این تفاوت که ابعاد آن به جای متر، بر حسب پیکسل سنجیده می شود.
فضای آگهی دادن داخل نشریات مکتوب هم در نگاه بسیاری از مدیران با «پوسترهای دیواری» تفاوتی ندارد. شاید تنها ابعاد تغییر کرده باشد.
بازاریابی بر اساس محتوا، تلاش و توصیه موکد بر استفاده از تکنولوژی های روز نیست. بلکه تاکیدی بر تغییر نگرش به کارکرد رسانه ها و ابزارهای ارتباطی است.
در این مدل ذهنی، محور اصلی تحلیل ها بر این فرض استوار است که انسان امروز، تحت هجوم گسترده تبلیغات قرار گرفته است. اگر زمانی تبلیغات می توانست – هرچند برای کوتاه مدت – مزیتی رقابتی بوده و موجب ایجاد یا افزایش سهم بازار شده و فروش را گسترش دهد، امروز برای بسیاری از شرکت ها و سازمان ها، صرفا عامل «همپایی رقابتی» است.
وقتی چند تولیدکننده بزرگ محصولات یا خدمات مشابه، همگی تبلیغ می کنند، تبلیغ کردن مشتری جدیدی نخواهد آورد. اگرچه ممکن است تبلیغ نکردن، مشتری های فعلی را از دست ما بگیرد.
حاصل رقابت تنگاتنگ تبلیغاتی که صرفا به تلاش برای ساختن تبلیغات خلاقانه و شعارهای زیبا محدود باشد، این می شود که گاه در شروع یک فیلم در سینما، سه تیزر تبلیغاتی می بینید که سه مجموعه مالی رقیب با خدمات مشابه را یکی پس از دیگری تبلیغ می کنند!
با فرض پذیرش هجوم تبلیغاتی و اینکه با حفظ استراتژی های قدیمی تبلیغاتی، هزینه تبلیغات در مقایسه با نتایج آن، افزایش می یابد، باید راهکار تازه ای برای تبلیغات و به شکلی کلان تر، بازاریابی، جست وجو شود.
امروزه مشتریان در مقایسه با دهه های گذشته، چند تغییر جدی داشته اند. یکی از مهم ترین تغییرات در مشتریان این است که به دلیل تعدد عرضه کنندگان، قدرت چانه زنی مشتری – به نسبت گذشته – افزایش یافته است.
دومین مورد این است که مشتری در بازار امروز، خود را آگاه تر از مشتریان قدیمی می داند. حتی به فرض اینکه آگاهی های مشتری تخصصی نباشد، عمده مشتریان معتقدند که می توانند محصول و خدمات عرضه کننده را تحلیل کنند.
شاید دانش کسی که خودرو می خرد درباره ایمنی خودرو، با توجه به توسعه تکنولوژی تغییر چندانی نکرده باشد، اما امروز بسیاری از خریداران خودرو به سادگی درباره ایمنی خودروها نظر می دهند.
تکنولوژی پیچیده تر شده و حتی بسیاری از تفاوت های تکنولوژیک، اساسا برای مشتری به سادگی قابل درک و تشخیص نیست. اما مصرف کننده به سادگی حاضر است ساعت ها درباره تفاوت کیفیت محصولات برندهای مختلف صحبت و بحث کند.
با این فرض، بازاریابی بر اساس محتوا، معتقد است در این دوره جدید، مشتری می خواهد سهم بیشتری از تصمیم گیری خرید داشته باشد.
آنتونیو داماسیو از متخصصان برتر نورولوژی در جهان، در کتاب اشتباه دکارت می گوید: انسان ها در نهایت و لحظه آخر، با استفاده از احساس خود تصمیم می گیرند، اما از تمام توان و دانسته های خود استفاده می کنند تا توضیحی منطقی برای تصمیم های خود بیان کنند. با این توضیحات، استراتژی بازاریابی توسط محتوا، می خواهد با ارائه محتوا به مشتریان بالقوه کمک کند تصمیم بهتری بگیرند.
استراتژی بازاریابی براساس محتوا، در سه بخش تدوین می شود که هر بخش، هدف متفاوتی را تعقیب می کند
. بخش نخست که معمولا«ایجاد آگاهی» یا «Awareness» نامیده می شود، صرفا با این هدف انجام می شود که مصرف کنندگان «بدانند» برند ما هم در بازار حضور دارد. ممکن است یک شرکت تبلیغاتی، صفحه ای در شبکه های اجتماعی به محصولات خود اختصاص دهد. صرف اینکه نام و لوگو محصول در کنار این محتوا دیده می شود، آگاهی عمومی از حضور برند در بازار را افزایش می دهد، ضمن اینکه به دلیل عدم ایجاد فشار مستقیم برای متقاعدسازی، مخاطب احساس بهتری دارد.
در بخش دوم استراتژی بازاریابی بر اساس محتوا، هدف «جدی گرفته شدن» یا «Consideration» است.
حالاصاحب یک کالا یا خدمت یا برند، انتظار دارد زمانی که مشتری بالقوه قصد تصمیم گیری برای خرید دارد، محصول او نیز در فهرست گزینه ها باشد
بخش سوم استراتژی بازاریابی براساس محتوا، «تبدیل شدن به مشتری واقعی» یا «Conversion» محسوب می شود. جایی که با استفاده از یک محتوا، مشخصا تلاش می شود که مشتری قانع شود، عرضه کننده این محتوا، بهترین گزینه موجود است.
با توجه به موارد فوق، همان گونه که به سادگی قابل درک است تولید محتوا و بازاریابی براساس محتوا، بیشتر از آنکه یک کار فنی تخصصی با استفاده از امکانات وب باشد، یک فلسفه تبلیغاتی است؛ البته بدیهی است که وب به دلیل ارزان کردن هزینه اجرای این استراتژی و امکان کنترل و ارزیابی سریع از اثربخشی آن، در این حوزه به شدت موردتوجه است.
امروزه بازاریابی براساس محتوا، به اندازه کافی پذیرفته شده و مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال، اکثر شرکت های تولیدکننده مکمل های غذایی، سایت ها و مجلات و مقالات متعدد درخصوص آموزش رژیم غذایی مناسب هم دارند
. دنیا امروز به سمت گام بعدی پیش می رود: بازاریابی خود محتوا! حالاشرکت هایی که همگی محتوا تولید کرده اند باید مخاطب را قانع کنند محتوای آنها را به محتوای دیگران ترجیح دهد. تصمیم سازی در ادامه این مسیر، به آرامی و به صورت ناخودآگاه انجام خواهد شد.
1-بازاریابی مستقیم؛ به معنای فرایندی مدیریتی ـ اجتماعی است که طی آن، افراد و گروهها از طریق تولید و مبادله کالا، به تأمین نیازها و خواستههای خود اقدام مینمایند.
2-بازاریابی محتوا؛ یک نوع فن و تکنیک بازاریابی از طریق تولید و انتشار محتوای مرتبط با محصولات و خدمات به منظور جذب، تصاحب و جلب نظر مصرف کنندگان میباشد.
شباهت؛ هر دو شیوه بازاریابی، در افزایش میزان فروش و ارتقا راندمان شرکت میباشد.
تفاوت؛ در بازایابی مستقیم، فرد بازاریاب بطور مستقیم و بیواسطه در مقابل مصرف کننده قرار می گیرد و با توضیح و شرح محصولات، از وی تقاضای خرید دارد.
در بازاریابی محتوا، فرصت خرید و تصمیمگیری بیشتری در اختیار مصرف کننده قرار دارد و از آنجا که خود وی طالب مطالعه در رابطه با یک فرآورده میباشد، لذا اجباری در کار نمی بیند و این فقدان اجبار، وی را برای خرید راغبتر مینماید.
با توجه به این که هدف از بازاریابی محتواایجاد و حفظ مشتری است، بنابراین برای جذب مشتری باید برخی نکات به منظور افزایش تأثیرگذاری بازاریابی محتوا بر افزایش فروش رعایت نمود.
در اینجا به برخی از مهمترین این نکات اشاره میکنیم:
بازاریابی محتوا بر خلاف بازاریابی به شیوه مستقیم، فرصت تصمیمگیری بیشتری را در اختیار مشتریان قرار میدهد.
عیب این کار آنجا مشخص میشود که افراد به دلیل مشغله زیاد ممکن است محتوای سایت و پیشنهاداتی که به آنها ارایه میشود را فراموش کنند.
پیشنهاد میشود که محتوا طوری بیان شود که احساس فوریت را در مشتری القا نماید به این معنا که مشتری حس کند که فرصت کمی برای خرید دارد. این امر مشتری را برای خرید کالا و محصولات ترغیب مینماید.
مسلماً اطلاعات مصرف کنندگان در مورد یک محصول نسبت به تولید کنندگان کمتر است.
تولیدکنندگان و عرضه کنندگان کالاها در معرفی محصولات، خدمات و فرآوردهها باید به صورت واضح و بدون ابهام کالاها را شرح دهند و از اغراق خودداری نموده و اصل صداقت را رعایت کنند.
بازاریابی محتوایی مستلزم دو مؤلفه صداقت و شفاف سازی است.
در بازاریابی محتوا برخلاف بازاریابی مستقیم، امکان ارایه تخفیف وجود ندارد و مشتری به محض رویت قیمت سریعاً تصمیم خرید یا انصراف میگیرد؛ که در اینجا با سنجش مستمر نظرات مشتریان میتوان قیمتهایی را تعیین نمود که موجب جلب نظر آنان شود.
در بازاریابی توجه به نیازها و مطالبات مشتریان اهمیت خاصی دارد، بازاریابی محتوا نیز از این مستثنی نبوده که باید به خواستها و احتیاجات مشتریان توجه ویژهای نمود. این امر را میتوان با گنجاندن بخش پیشنهادات و نظرات در صفحه وب سایت، ایجاد نمود.
هدف از بازاریابی محتوا، شناساندن محصولات و خدمات به مشتریان میباشد، لذا نمایش تصاویر مربوط به کالاها موجب قوی شدن محتوا و در نتیجه افزایش میزان فروش میشود. استفاده از طراحی گرافیکی در عین حفظ صداقت در نمایش تصاویر، شیوه مناسبی برای این کار میباشد.
مدل ذهنی به این معناست که در ذهن مشتری این فکر القا میشود که محصولات تنها به عنوان یک ابزار محسوب نمیشوند، بلکه مشتریان از طریق محصولات میتوانند کار خود را ارتقا دهند.
مک لوهان یکی از نظریه پردازان این حوزه معتقد است که با ایجاد این مؤلفه، میتوان افکار انتقال از جامعه سنتی به جامعه مدرن را در ذهن مصرف کننده ایجاد نمود. به عبارت دیگر، همان طرز تلقی باکلاس بودن و یا پیشرفت در کار، به مصرف کننده القا میشود.
با توجه به این که در عصر ارتباطات زندگی میکنیم و اطلاعات انسانها نسبت به گذشته بسیار فراتر رفته است، مشتریان امروزی از اطلاعات گسترده تری نسبت به محصولات برخودارند. لذا در هنگام بازاریابی محتوا باید آنان را انسانهایی باهوش و با ذکاوت در نظر بگیریم تا در تأمین محتوا از هر گونه خطا و اشتباه به دور باشیم.
با دسته بندی مشتریان، میتوان نیازهای آنان را نیز مشخص و تعیین نمود و به آن پاسخ داد. یکی از هدفهای بازاریابی محتوا باید کمک به مشتریان و کسانی که اطلاعات پایهای نسبت به محصولات ندارند، باشد.